مادرش قلمبه قلمبه اشک میریخت که چرا تک پسرش راهش را ادامه نمیدهد و اصلا انتخاب رشته نمیکند!. مادر لیسانس ریاضی از یک دانشگاه معتبر داردولی پسر متنفر از ریاضی و مهندسی.

به پسر میگویم تو به چه علاقه داری؟ میگوید: 1- سینما 2- گرافیک 3- معماری . میپرسم و دیگر؟ می گوید و دیگر هیچ!

به مادر میگویم بگذار در همین رشته ها درس بخواند، می گوید این همه سرمایه گذاری کردم این همه پسرک را  در بهترین مدارس ریاضی فیزیک ثبت نام کردم که برای خودش شخصیت و اجر و قربی پیدا کند حالا بفرستمش رشته های چرتِ هنر؟ در دلم میگویم چرت رشته های ماست که با درآمد آن نمیتوانی یکعدد پورشه ناقابل بخری!! ولی میدانم اگر از این حرفها بزنم مادرش بر من خشم میگیرد!

با احتیاط زاید الوصفی میگویم ببینید خانم زمانه عوض شده دلیلی ندارد پسر شما وقتی دوست ندارد مهندس شود. او را آزار دهید!چه اصراری هست او را به زور مهندس کنید؟ ولی گوش خانم بدهکار نیست، مرغش یک پا دارد، تمام شکوه و جلال را در یک رشته مهندسی در یک دانشگاه معتبر میداند! ذهن او طوری پارتیشن بندی شده که یا پسرش مهندس میشود یا سربار و انگل جامعه!

پسرک سال آخر  از درس زده شده و برای استقلال مالی خودش کار میکند در صورتی که با پدر و مادر شاغلش علی الظاهر نیاز مالی ندارد، شاید بهانه ای است برای فرار از درس!ای کاش آنقدر در مملکتمان امنیت شغلی وجود داشت که همه دست به دامن رشته های دانشگاهی نمیشدن و هر دانشجویی صرفا بخاطر علم و دانش یا کاربردهای آن در جامعه وارد دانشگاه میشد نه صرفا برای دسترسی آسانتر به جنس مخالف و رهایی از غرزدن های پدر و مادر!

کاش همه تنها راه خوشبختی را دانشگاه رفتن نمی دیدن!

جالب است مادر معتقد است اگر پسرش به رشته های فنی در دانشگاه برود حواسش کمتر به دخترها جلب میشود!!!!، غافل از اینکه خبر ندارد رشته  فنی و رشته هنر ندارد، پسر و دختر ندارد، پسرت دلش مثل الکترون آزاد، هوایی باشد ترمی یا ماهی یک دختر دل از پسرک برباید، دلش مثل پروتون باشد، خودش را ارزان نمیفروشد و جایی خرج میکند که ارزشش را داشته باشد، یادش بخیر به دانشجویان تمرهای پیش میگفتم خاصیت دلتان این است یک عشق بیشتر جا ندارد، فقط عاشق یکی میتواند شود ، و یا می گفتم سعی کنید آهنربای دلتان با جذب و دفع های مکرر قطب های N,S ضعیف نشود، با هر عشق ناموفق از کیسه آهنربای دلتان خرج کرده اید و آن را ضعیف کرده اید، بنظر شریفتان درست می گفتم؟

در پایان من که حریفشان نشدم خواستم به پسرک بگویم بخاطر دل مادرت یک رشته فنی علمی کاربردی ثبت نام کند ولی با خودم گفتم آخرش چه؟ اینها خودشان باید با خودشان کنار بیایند! بنظرتان این تفکر بهانه خوبی برای شانه خالی کردن است؟

آقا جواد، تیمارگرِ جدیدِ اسب سفیدم!

یه آدم منفی...یه آدم مثبت..منفی در مثبت، متاسفانه منفی!!!

خدا لعنتت کنه ماسکی!!!

رشته ,یک ,های ,دانشگاه ,مادر ,میگویم ,رشته های ,پدر و ,او را ,و مادر ,آهنربای دلتان

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش کارت خوان سیار،خرید کارت خوان سیار فکر و حساب زیر انداز تعویض پوشک همراه امداد خودرو تهران کسب درآمد میلیونی Someone هرچی میخوای بیا2 آرامش خانواده و کودک ونوجوان لوگو طراحی پیش بینی ورزش